سلام دختري هستم ۲۰ ساله، چند ساله پيش صرفا از روي بچگي با پسري دوست شدم ك ۴ سال از خودم بزرگتره، از اون موقع تا حالا خيلي خواستم اين رابطرو تمومش كنم اما اون نزاشته تا اينكه منم وابستش شدم و رابطمون جدي شده از نظر مالي و فرهنگ در يه سطحيم،و از نظر ظاهر و چيزاي ديگه هيچي كم نداره،با اينكه نسبت بهش هيكل من خيلي ريزه اما واسش مهم نيست و شديدا بهم علاقه داره و ب هيچ وجه حاضر نيست ازم جدا بشه(مواردي اتفاق افتاده ك ازم دست نكشيده) منم دوسش دارم و واس ازدواج باهاش مشكلي ندارم ولي تنها چيزي ك ذهنمو مشغول كرده بعضي رفتاراشه خيلي شكاكو بدبينه و پيش خودش ي فكرايي ميكنه درمورد من ك مثلا من الان دارم مخفيانه كاري ميكنم يا مخفيانه جايي رفتم ب اون نگفتم و از اين موارد،و ب خاطرش با من بحث ميكنه ب خاطر تصوراتي ك اصلا اتفاق نيفتاده!!! خيليم زود عصباني ميشه، سره كوچكترين چيزي شديدا عصبي ميشه و كنترلشو از دست ميده اين رفتاراش خيلي نگرانم كرده ك بعد ازدواج ب مشكل بخوريم باهم و رفتاراش بدتر بشه،لطفا راهنماييم كنيدمرحله ششم دختري كه انقدر ناز و ادا داره به درد زندگي نمي خوره هنوز زندگي شروع نشده قهر ها شو شروع كرده شما از همين رفتار ها بايد دخترو بشناسيد ... خلاصه اينكه به نطرم اين دختر مناسب شما نيست ... توهين به مادر چيزي نيست كه به اين سادگي ها بشه ازش گذشت و خبر از تربيت خانوادگي طرف دارهسم منو نيار. يك هفته ديگمطمئن باش اگه اين اتفاقات بعدعقدتون مي افتادالان بايدبه جرم نپرداختن ۴۰۰سكه مهريه پشت ميله هاي زندان بودين داداش همين امروزاين رابطه روتمومش كن انسان باعقلش تصميم مي گيره نه باقلبش اون دختروخانواده اي كه به خاطرچند تيكه اشغال مثل تلوزيون وفرش ...همچين برخوردي باشماوخانوادتون ميكنن مطمئن باش باكوچكترين برخوردي برخلاف نظراونهاازاهرم مهريه براي تحت فشارقراردادن شمااستفاده ميكنن.درصدموفقيت ازدواج باهمچين دخترمادي گرازير۱۰درصده درضمن ميشه بگين شماجذب كدوم خصوصيت اسشون شدين؟لت عقب افتاد و خانواده دختر گفتند كه بايد صيغه محرميت و عقد را هم همون عيد بخونيم و ما مشكلي با اين قضيه نداشتيم و ميدونستم اگر قرار باشه بشه خدا اين شرايط را جور ميكنداما دختر مذكور كه فكر ميكردم خوب از او شناخت دارم از من خواست چون مطمئن هستيم به هم ميرسيم هم اكنون نيز مثل دو انسان محرم برخورد كنيم بدون برقرار شدن خطبه!مطمئنا اين عمل شنيع را نميتوانستم فراموش كنم، چون كسي كه اين پيشنهاد را به بنده داده مطمئنا ميتوان در گذشته اش شك كرد، بعد از پرس و جو از دوستان متوجه شدم راه صيغه موقت ميتواند درمان اين قضيه باشد و آن را براي همين روز ها قرار دادند، اما وقتي به دختر گفتم يا صيغه يا هيچ چيز، گفت من صيغه را قبول نميكنم ولي اگر مثل ديگران رابطه داشته باشيم خوب است!!!!حال ميخواستم شما كمكم كنيد كه اولا چه كاري انجام بدم كه اين دختر كه خانواده بسيار خوبي دارن، به صيغه موقت و نه دوستي نا مشروع علاقمند بشه وقضيه دوم اينكه مطمئن بشم دختر در گذشته اين دوستي هاي ناپاك و نامشروع را با كسي نداشته، چون در تحقيق اوليه كه انجام داديم ايشان با كسي نبودع بين بود و از سراون دوستي قبلي شما هم از يه دوستي ساده و معمولي شروع شد و بعدها شگل و كيفيتش شد غيرمعمولي..اين دوستي معموليتونم حدس ميزنم با سرعت بيشتري به غيرمعمولي تبديل ميشه و بعدش يه ادم ديگه ممكنه سر راهتون قرار بگيره كه حس كنيد ميتونيد يه دوستي معمولي باهاش داشته باشيد و ........لبته خيلي چيزهايي كه ازش ايراد مي گيرن دست خود ادم نيست ميشه ديگه، مثل اينه كه يكي دماغش بزرگ باشه...به نظرم خوبه كه به توانايي هاي مثبتتون بيشتر فكر كنين و سعي كنين اونها رو بارزتر كنين و اصلا به اين حرفها هم اهميت ندينمنم مشكلي اين طوري داشتم هر كسي ميرسيد تا توي اتوبوس يه نسخه اي برام مي پيچيد، خانواده و نزديكان هم حرفهايي مثل اين كه به شما مي زنن بهم ميزدن و يه مدتي اعتماد به نفسم اومد پايين اما يه استادي به راهم خورد كه به خاطر يه موضوعي خيلي تشويقم مي كرد اينقدر احساس قوت كردم كه ديگه واقعا حرف هاي ديگران اصلا برام مهم نبود...شما هم از اون ادمهايي كه مرتب اين تيكه هارو بهتون مي ندازن دوري كنين و به ادمهايي كه به كارتون ارزش ميدهندو جنبه هاي مثبت كارتون رو بيشتر مي بينن بيشتر نزديك بشين اين خودش باعث ميشه توانايي هاي مثبت خودتون رو بيشتر ببينين و به اعتماد به نفستون خيلي كمك ميكنهيه تجربه ي ديگه اي هم بگم، من اولي كه دكترا قبول شدم خيليعزيزم لباساي شاد بپوش به خودت برس ورزش كن تا احساس نشاط كني و اعتماد به نفست بالا بره كاراي هنري انجام بده كلاساي مختلف برو دنبال كاراي دخترونه باش آشپزي آرايش پيرايش كردن ياد بگير (نميگم بيرون برو آرايش كن) جاهايي برو كه دخترا زياد هستن كتاب زياد بخون يواش يواش اطلاعاتت زياد ميشه و حرف براي گفتن داري با دوستات كه ميشناسيشون اس ام اسي يا از راهاي اينترنتي صحبت كن منم مثل توهستم توي جمعهاي شلوغ نميتونم صحبت كنم ولي موقعي كه با گوشي تايپ ميكنم حرف به ذهنم ميرسه يواش يواش تو حرف زدن حضوري هم خوش صحبت ميشي مطالب طنز و جوك بخون تا شوخ تر بشي حرفاي خنده دار بزني توي جمع اين جوري بيشتر بهت خوش ميگذره خيلي حالم بهترهمنم توي ارتباط با پسرها خيلي مشكل دارم، من ادمي هستم كه اصلا اروم و قرار ندارم چون خيلي پر انرژي ام و خيلي هم شوخي مي كنم و حرف مي زنم اما فقط كافيه يه اقايي از در بياد داخل ديگه هيچي... از ديوار صدا در بياد از من در نمياد... حالا ديگه اگه بخواد با من حرف هم بزنه كه ديگه سرخ ميشم سفيد مي شم و ... اما سعي كردم خوودم رو اصلاح كنم با اقايوني كه بهشون اعتماد داشتم و نزديكم بودن شروع كردم الان يه ذره پيشرفت كردم اما خودمم دوست ندارم زياد پيشرمن يه اسمي واسه تفكرات خودم و امثال شما ميذارم اسمش تفكرات دهه شصتي هست ....تفكراتي با رويكرد هاي مرد ستيز ... ازدواج ستيز و استقلال طلبانه ... نميدونم دقيقا اون دوره چه اتفاقي افتاد و چه بلايي سرمون آوردن كه قشر تحصيل كرده اين نسل حس ميكنن و ميكنيم كه ازدواج كردن نشانه كوته فكريه ...و ازدواج كردن كار ضايعي هست ....حالا شايد بي ارتباط به نظام اموزشي غلط و افكار اون دوره نباشه ولي ما الان با اين روحيات دقيقا مقابل دهه هفتادي ها هستيم ...ما واقعا نسل سوخته ايم .... شكي نيست ... نسلي هستيم كه خواستيم ثابت كنيم زن و مرد برابرن .. زن و مرد فرقي با هم ندارن ... البته موفق هم بوديم .ولي خيلي چيزا رو از دست داديم و اولين چيز مسير صحيح زيستن بوده به نظرمنميخوام فلسفه ببافم ولي منم دقيقا اين وطري هستم منم فكر ميكنم ازدواج جلوي آزادي هامو ميگيره و با مجري حال ميكنم ولي باور دارم يه جاي كارم غلطه ....ته اين راه تنهاييه .. مثل روز مشخصه ... يه جورايي بيراهس ...توصيه ميكنم برگرد و از اول يه باز بيني داشته باش ببين چرا به اين نتايج رسيدي ...شكم نكن كه اشتباه ميكني ....ما تحصيل نكرديم كه به چيزي جز آنچه هستيم تبديل بشيم ... ما تحصيل كرديم كه رشد كنيم و لايق تر باشيم و ازدواج كردن عين لياقت من و شما هست ....!البته اين برداشت من نسل خودمون هست و قضاوت من نسبت به شماو امٍال خودم كه شايد درست هم نباشه .... قبلا دوست پسر داشته، اين پسر قطعا كيس خوبي براي شما نخواهد بود چون از نظر عقايد با شما متفاوت است پس غصه اي ندارد پنجم زن پزشك دردسراش زياد هست عده اي از پسراي پزشكي ترجيح ميدهند كه دختر غير پزشك بگيرن كه حداقل زندگيشون روبراه باشد و كسي باشه بچه هاش بزرگ كنهمي را زودتر خوب مي كند
جنابعالي اعتماد به نفس نداري و اين نداشتن اعتماد به نفس تودر برابر متلك ها ديگران آزار ميده
ببين تو نميتوني خودت به خاطر ويژگي هايي كه در اختيار تو نيست خودت سرزنش كني
موي سفيد يك مساله ارثي هست و كاريش نمي شه كرد نهايتش اينه يا موهات جو و گندمي ميشه يا رنگش مي كني
در مورد سنت هم فقط يك ذهنيت هست
مثلا ميري يك جايي دوست قدييميت مي بينتت ميگه چقدر لاغر شدي يا چقدر چاق شدي در صورتي كه ملاك افزايش و كاهش وزن ترازوي ديجيتال است
لطفا قبل اينكه برين زير يه سقف تكليفت رو معلوم كن حالا با مشاوره رفتن يا هر چي كه لازمه.شوهر دوست منم از اين ادمهاي به ظاهر مذهبي بود كه مثلا تو چشم خانم ها نگاه نميكرد چشمت روز بد نبينه زنه هر روز ميومد خونه ميديد يه خانمي وسط زندگيشه!!!!!!!!جالبه به زندگيشون ادامه هم دادن الان دو تا هم بچه دارن فقط مرده پيشرفت كرده به جاي خونه قرارهاش رو اينترنتي تنظيم ميكنه براي بيرون.نتيجه اخلاقيش اينكه دوست من چقدر تو طول زندگيش عذاب كشيد و ولي خانوادش حمايتش نكردن گفتن بسوز و بساز زن با لباس سفيد ميره با كفن مياد و حالا بچه دار بشين خوب ميشه بعد كه بچه دار شد گفتن حالا بچه دارين به خاطر بچه هات وايستا سر زندگيت.به نظرم حتما پيش يه دكتر روانشنا؟
قا پسر گل كه مواظب نگاهتان هستيد مي خواهيد گناه نكنيد،مي دونيد اين ارتباط هم گناه است، كجاي دين نوشته شده كه با نامحرم ميشه ارتباط برقرار كرد.اين تفكر كه مي خواهيد هدايت كنيد و...توجيه است.(شما فعلا گناه نكنيد و اين ارتباط را برقرار نكنيد،خودش عقل دارد اگر خواست به يك متخصص مراجعه مي كند و رفع شبهه مي كند،مواظب باشيم كه شيطان با اين راهها فكر ما را منحرف نكند)فلذا بايد تصميم بگيريد كه اين رابطه را قطع كنيد،اصلا اين كار شما براي ايشان جاي سوال است كه يك مذهبي نگاه نمي كند ولي به راحتي چت مي كند،يعني چه؟؟؟همين توجه به آثار ارتباط و عدم رضايت امام زمان براي چنين ارتباطي،براي يك شخصي كه واقعا معتقد و دينداره، كافي است.(كه نسبت به ارتباط با نامحرم حساس باشد)واقعا مواظب ايمانتان ميكنيم..ديده خريدار نداشته باشين .فقط همين.ازبس مقابسه كرديد ب اين وضع گرفتار شديد..دست برداريد از اين مقايسه..موفق باشسفيد و بسيار فعال از نظر اجتماعي بودم اما ايشون ريز نقش با قد كوتاه و سبزه هستن( البته شايد من چون محلي كه هستم اكثرا اين تيپ هستند و در ضمن يكم چهارشونه خودم هستم) و از نظر جنبه كار هم هنوز فعاليت خاصي از ايشون نديدم حالا شك كردم و حس ميكنم اگر صبر ميكردم شايد شرايط بهتري نصيب من ميشد و اون شكل ظاهري و فعال از نظر كار و اجتماعي گيرم ميومد و الان در مقام مقايسه با دختران دانشجوي قبلي يا همكاران قبليم كه از نظرم مناسب ازدواج بودن قرارش دارم ميدهم (البته بجز يك مورد به هيچ وجه قبل آن هيچ كس صحبت از ازدواج نكردم چون ميديدم توقعات اونها با من كلا متفاوت هست)شما دخترا يا واقعا تو جامعه نيستيد يا خودتون زيديد به اون طرفخب خواهر من وقتي ميگن شرايط اقتصادي جالب نيست و پسرها توانايي اقتصادي براي ازدواج ندارند واقعيت دارد نه اينكه بيكار باشند بلكه حقوقشون كفاف زندگي مجردي ميده بنابراين خيلي از پسرها بيخيال ازدواج شدند كه هر پسري بي خيال ازدواج بشه يعني يك دختر مجرد باقي مي ماند.پس اين وسط دخترا بايد با اين وضع كنار بيان و براي خودشون حلش كنند و بدونند كه در ازدواج نكردنشون يا خواستگار نداشتنشون يا خواستگاراي با وضع مالي نه چندان خوب تقصيري ندارند. تجربه ثابت كرده دخترا از خواسته هاشون كوتاه نميان و فرق بين دختران فهميده با نفهم اين است كه دختراي فهميده به همسرشون فرصت تامين خواسته هاشون ميدن ولي دختراي نفهم اونگر نگاهتون اين است يا عروسي بسيار عالي يا اصلا ازدواج صورت نگيرد بي خيال برادرت باش تا بره سربازي بياد بعد بره دنبال كار تو سن ۳۴سالگي براش زن بگيرين اونجوري ميتوني به تمام رسم و رسوماتتون برسي و آرزوش تو دلت نذارياما ميشه در مورد رسم و رسومات انعطاف داشتمثلا به جاي خريد هديه در عيد قربان و غدير و شب يلدا و .... همش جمع كنيد عيد نوروز بخريدبعد شما بايد بري سراغ اون دختر خانم بگيد با اين شرايط زن داداش من مي شويد اگر گفتن اري پس مبارك اگر هم گفتن خير خب به باقي مانده زندگي ادامه مي دهيدبعد پسر وقتي متاهل باشد و انگيزه داشته باشد تو حين سربازي هم دنبال كارهاي پاره وقت هست لحاظ هورموني نياز به چكاپ هس كه با مراجعه به پزشك حل خواهد شد و جاي نگراني نيس ان شاء اللهدي از بقيه يا ميخوان كه جهاز و سرمايه بهشون بدي نميدونم از كجا ميشه فهميد كدوم از اين حالتاست اگه از خاستگاراي قبليت تعريف بكني با جزئيات كه درست نيستبنظرم به مادر شوهرت وشوهرت بگو منم معيارام پول و ظاهر و مدرك نبود خاستگاراي با شرايط بهتر داشتم ولي پسرشما رو انتخاب كردم شيفته منش واخلاقش شدم و از شوهرت حسابي تعريف كن بعد برسون به اينكه مادرش خوب تربيت كرده حسابي از اخلاقشون تعريف كن ح فقط اخلاق و ايمان تعريف كن حرفاشونو خوب تعبير كن پيش خودت و نشون نده كه ناراحت شدي اينجوري برداشت كن كه دارن ازت تعريف ميكننهر وقت ديدي طرفت سرد شده بدون از جاي ديگه گرم شده.علت سرد شدن اقايون زياده به نظر من خيلي نشونه خوبيه.يكي ميتونه اين باشه كه قصد سواستفاده از شمارو داشته ولي وقتي ديده شما دختر خوبي هستي نخواسته شمارو از راه بدر كنه.دوم اينكه ديده هم خودش هم شما دارين وابسته ميشين شرايط ازدواج نداشته و خواسته عقب نشيني كنه.سوم اينكه بعضي ها يهو سكوت ميكنن كه بعدش بگن تو منو نميفهمي و من يه سري نياز دارم و...چهارم هم اينه كه كسي ديگه رو جايگزين شما كرده كه به همه دلايل به نفع خودت بوده كه سرد شده.يه دليل ديگه هم ميتونه اين باشه كه شما كلافش كردي و خيلي چكش ميكني.اگه بتوني دليلش رو از زير زبونش بكشي خيلي خوبه چون بعضيهاشون انقدر تودار هستن كه عمرا بتوني بفهمي ماجرا چي بوده.قبل از اينكه كسي به خواستگاري شما بيايد ابتدا به خانواده شما نگاه مي‌كند لذا با وجود اينكه شما بسيار متواضع هستيد و تابع فضاي ثروت قرار نگرفته ايد بازهم كم است و عدم حضور خواستگار نشات گرفته از اين مساله است. يعني افراد فكر مي‌كنند اگر براي خواستگاري شما بياييند دچار مشكل خواهند شد و سنگ هاي بزرگي پيش پايشان قرار خواهد گرفت.با سلام خسته نباشيد. خواستم بگم كه من ۲۴ سلمه و به دختري علاقه دارم كه ۲سال ازم بزرگتره. ولي هم به چهره من ميخوره سنم بيشتر باشه هم به چهره ايشون ميخوره كمتر باشه. علاوه بر اين از نظر اخلاقي حدود ۲ساله كه ميشناسمش و خانواده هامون هم به شدت از نظر اخلاقي به هم نزديك هستن و بينمون رابطه احساسي هم هست و خيلي به هم علاقه داريم. آيا اين تفاوت سني ممكنه مشكل ساز بشه در آينده؟هستند همان افرادي كه شما ذكر كرديد ، ازدواج كرده اند ولي اينكه خوشبخت هستند يا انتخاب موفقي را داشته اند را بايد به نحو ديگري جويا شد نه از ظاهر .بهتر است شما اين روش را ادامه دهيد و بيشتر در فاميل يا اطرافيان كه حضور پيدا مي‌كند با زبان نيز خوبي هايتان را نشان دهيد.براي كسي خوب نباشيد چون بر فرض محال با اين رويه اگر هم خواستگار نداشته باشيد حداقل يك افتخار داريد.با تغيير روش و رويكرد منفي هيچ تضميني نيست كه براي شما خواستگار پيدا شود لذا نه به هدفتان رسيديد و چيزي را بدست نياورده بلكه داشته هايتان كه همان خصوصيت هاي خوب بود را نيز از دست داده ايد.مواظب باشيد در عين سادگي بايد اصولي را نيز رعايت كرد كه جنبه وقار و شخصيت انسان نيز حفظ شود.براي خودتان باشيد و تابع جو و صحبت هاي ديگران قرار نگيريد.موفق و مويد باشيد.ال ازدواج شدند كه هر پسري بي خيال ازدواج بشه يعني يك دختر مجرد باقي مي ماند.پس اين وسط دخترا بايد با اين وضع كنار بيان و براي خودشون حلش كنند و بدونند كه در ازدواج نكردنشون يا خواستگار نداشتنشون يا خواستگاراي با وضع مالي نه چندان خوب تقصيري ندارند. تجربه ثابت كرده دخترا از خواسته هاشون كوتاه نميان و فرق بين دختران فهميده با نفهم اين است كه دختراي فهميده به همسرشون فرصت تامين خواسته هاشون ميدن ولي دختراي نفهم اون همون لحظه مي خواهند. پس خواه ناخواه شما خواسته هايي داريد كه انتظار داريد شوهر گرامي تامين كند و تامين كردن اين خواسته ها نياز به حساب و كتاب و فكر اقتصادي دارد و از آنجا كه علم پشيزي در مملكت ما ارزش ندارد دنبال علم بودن فقط وقت تلف كردن هست آن هم براي پسرها.شما نكوهش كردي مردي كه ليسانس مهندسي گرفته و رفته دنبال بازار آزادآيا حاضري با پسري ازدواج كني كه رفته دنبال علم و جيبش خالي باشد پس اين دو اين رابطه همونطور كه خودت گفتي روز به روز وابستگي شما رو بيشتر مي كنه؛ به خصوص براي شما كه جنبه عاطفي رابطه، مهمتره؛ بر خلاف طرفتون كه چون پسره، جنبه هاي ديگه بيشتر براش اهميت داره و هر چند ممكنه رابطه عاطفي هم براش مهم باشه ولي صرف اين رابطه اون رو راضي نگه نمي داره و بعد از مدتي به رابطه هاي ديگه مثل رابطه جنسي فكر مي كنه و اگه اون موقع به هر دليلي به خواسته هاش نرسه، يا به طوسلام دوست عزيز، به نظر من عشق واقعي عشق به خداستو اينكه صورت زيباي ظاهر هيچ نيست اي برادر سيرت زيبا بيار، اگر خودتون فكر ميكنين كه با اين قضيه كنار اومدين كه با فرض به اينكه يك سال گذشته و همچنان مهر ايشون در دلتونه پس ميتونين، به نظرم كار بسيار پسنديده اي هست و اجرتون پيش خدا محفوظهادم هاي زيادي ام اس داشتند و دارند كه الان راحت دارن زندگي ميكنن، مهم كنار اومدنه خود ادمه، حرف مردم رو اصلا گوش ندين هاي خوبي براي ازدواج برات پيش بياد و از دستش بدي.در مورد قطع رابطه هم بهش بگو اين رابطه به صلاح ما نيست و بايد تموم بشه. اين جوري اگه ايشون شما رو بخواد حتما براي ازدواج اقدام ميكنه و پا پيش ميذاره. اگر هم نخواد با شما ازدواج كنه، شما بدون اينكه دغدغه اي تو زندگيت به وجود بياد ميتوني به ازدواج با كس ديگه فكر كني.در موزد اينكه فعلا شرايط ازدواج براي هيچ كدومتون فراهم نيست بايد بگم اولا ازدواج اوليه شرط خاصي نداره ثانيا نبود شرايط ازدواج دليل بر اين نميشه كه كمبودهاش با روابط آزاد جبران بشه؛ چون اين گونه روابط ضررهايي داره كه فايده هاي اون مثل تسته نباشيد ميگم به دوستان اوخرمن چند وقتي بود با دختري آشنا شدم بسيار مذهبي و مومنه و قرار ازدواج گذاشتيم خاستگاري رفتم و همه چيز اوكي بود تا اينكه از طرف دختر مطرح شد بيماري ام اس دارد. با مخالفت خانواده ازدواج كنسل شد الان حدود يكسال مي گذرد ولي همچنان دختر را دوست دارم با اين شرايط آيا صلاح است به ازدواج با اين دختر يا خير لطفا راهنمايي كنيد.
ميدونم سوال رو بد نوشتم. ببخشيد ديگه. هر جا نياز به توضيح داشت بگيد كه بگمممنونده بلكه همين خود سبب پيشرفت حقيقي در زندگي است و او را در مسير تعالي و پيشرفت قرار ميدهد ناراحتي به دل راه نميدهد.درست است كه شايد پيشرفت شما و بالاتر رفتن كارايي شما براي خدمات بهتر به هم وطنانتان در گرو اين مسافرت كاري باشد ولي بدانيد كه رضايت قلبي والدين و تلاش براي كسب رضايت آنها راه هاي بسياري را پيش روي شما بازخواهد كرد.در نظر داشته باشيد كه والدين اگر حرفي ميزنند از سر دلسوزي است و آخر امر در صورتي كه ازدواج نكنيد( كه ما در اين قسمت نيز حرفهايي براي گفتن داريم) وقتي پا به سن گذاشتيد و كمي از تب و تاب جواني افتاديد تنها جايگزين كمبودهاي عاطفي و محبتي نه دوست است و نه همكار بلكه حضور گرم خانواده خصوصا والدين در زندگي شما خواهد بود.توصيه ما در آخر كار مشاوره جزيي تر براي روشن تر شدن مسير پيش رويتان است.با آرزوي توفيقات روزافزون براي شما...باز اگه ديدي، حرف زدن فايده چنداني نداره، حتما با همسرت پيش يه مشاور خوب برينبراش توضيح بده كه نياز هس اين مسائل مرتفع بشه، چون برام مهمه كه ارتباطات خوبي با مامانت اينا داشته باشيم، نه اينكه همش دچار تنش بشيم، همسرت حتما با خانوم عاقل و بامحبتي چون شما راه مياد وهمراهي ميكنه، شك نكن، اونم با توجه به اينكه گفتي ايشون اينطور فك نمي كننتوكل برخداان شاءالله حل ميشه نميدونن ( و البته برا پسر خوب ميدونن ) چون دنبال دختري هستن كه سابقه دوستي نداشته چون خوششون نمياد چون غيرتشون اجازه نميده با كسي كه سابقه دوستي داشته باشن (اما همون غيرت اجازه ميده خودشون با همه دوست باشن) چون از زن توقع نجابت و .... دارن اما هيچ گفتين دختر ايراني چه توقعي داره؟ چون تو ناخوداگاه شما اين فكر شكل گرفته چون اين تفكرات رو جامعه مرد سالارانه به شما تحميل كردن يا شايدم از نظر شما دختر ايراني توقعي نبايد داشته باشه همين كه اسم شوهر روش باشه كافيه. من قبلا هم گفتم منظورم از دوستي روابط ازاد و بي بندوباري نيست بلكه يك رابطه اخلاقي انساني و به قصد شناخته حالا اگه شما بيم اينو دارين كه با چنين رابطه اي به فساد كشيده بشين خوب دوستي نكنين اما لطفا ضعف هاي خودتون رو به ديگران هم منتقل نكنين. بسيارند ازدواج هاي سالمي كه از دوستي هاي سالم حاصل شدن اما متاسفانه شما فقط نيمه خالي ليوان رو ميبينيد كه اون هم بخاطر دوستي هاي ناسالم و فقدان تعقل بوده زيرا كه بيشتر مردم،زيبايي خودشان را كمتر مي‌بينند به ويژه در جايي كه فرد علاقه به كسي داشته باشد.(زيبايي خودش را فراموش مي‌كند.)با سلامبنده دانشجوي سال اخر هستم، امسال قرار بود با دختر مورد علاقه ام عقد كنم و عيد هم عروسي كنيم، اما به يكباره با فوت يكي از اقوامشان اين وصلت عقب افتاد و خانواده دختر گفتند كه بايد صيغه محرميت و عقد را هم همون عيد بخونيم و ما مشكلي با اين قضيه نداشتيم و ميدونستم اگر قرار باشه بشه خدا اين شرايط را جور ميكنداما دختر مذكور كه فكر ميكردم خوب از او شناخت دارم از من خواست چون مطمئن هستيم به هم ميرسيم هم اكنون نيز مثل دو انسان محرم برخورد كنيم بدون برقرار شدن خطبه!مطمئنا اين عمل شنيع را نميتوانستم فراموش كنم، چون كسي كه اين پيشنهاد را به بنده داده مطمئنا ميتوان در گذشته اش شك كرد، بعد از پرس و جو از دوستان متوجه شدم راه صيغه موقت ميتواند درمان اين قضيه باشد و آن را براي همين روز ها قرار دادند، اما وقتي به دختر گفتم يا صيغه يا هيچ چيز، گفت من صيغه را قبول نميكنم ولي اگر مثل ديگران رابطه داشته باشيم خوب است!!!!حال ميخواستم شما كمكم كنيد كه اولا چه كاري انجام بدم كه اين دختر كه خانواده بسيار خوبي دارن، به صيغه موقت و نه دوستي نا مشروع علاقمند بشه وقضيه دوم اينكه مطمئن بشم دختر در گذشته اين دوستي هاي ناپاك و نامشروع را با كسي نداشته، چون در تحقيق اوليه كه انجام داديم ايشان با كسي نبودع بين بود و از سراون دوستي قبلي شما هم از يه دوستي ساده و معمولي شروع شد و بعدها شگل و كيفيتش شد غيرمعمولي..اين دوستي معموليتونم حدس ميزنم با سرعت بيشتري به غيرمعمولي تبديل ميشه و بعدش يه ادم ديگه ممكنه سر راهتون قرار بگيره كه حس كنيد ميتونيد يه دوستي معمولي باهاش داشته باشيد و ........لبته خيلي چيزهايي كه ازش ايراد مي گيرن دست خود ادم نيست ميشه ديگه، مثل اينه كه يكي دماغش بزرگ باشه...به نظرم خوبه كه به توانايي هاي مثبتتون بيشتر فكر كنين و اي ازدواج با دختر خانمي كه سن او بيشتر از شما باشد نميشود يك نسخه قطعي پيچيد بلكه تحت شرايطي خاص ميتوان مجوز اين ازدواج را داد.معمولا از لحاظ عرفي اينگونه بوده كه در ازدواج، دختران چند سالي از پسران كوچكترند و پذيرش جامعه و خصوصا خانواده ها براي ازدواج پسر با دختري كه چند سالي از او بزرگتر است سخت بوده و اين خود عاملي است كه ممكن است از ابتدا شروع زندگي را با تنشهاي فراواني همراه سازدنكته ديگري كه بايد به آن توجه شود بحث مديريت كلان مرد در زندگي است كه علي رغم اينكه تفاهمها بايد در زندگي پر رنگ باشد ولي به سبب نگاه كلي نگر مرد اين امر بر عهده او قرار داده شده است و اين نظام ممكن است در ازدواج با دختراني كه سنشان از پسر بيشتر است ايجاد چالش و درگيري كند.علي رغم اينكه اميد به زندگي و مساله طول عمر در زنان بيشتر است ولي از حيث فشارهاي موجود در دوران بارداري و شيردهي و... و به سبب روح لطيفي كه زن دارد زودتر از مردان شكسته مي‌شوند و اين در زندگي زناني كه سنشان بيشتر از شوهرانشان است مشكلاتي را از قبيل دلزدگي و ... ممكن است ايجاد كند.با شناخت اين موارد كه برخي از آن موانع عرفي هستند وبرخي ديگر فيزيولوژيكي و رواني بايد شما خود تصميم بگيريد كه چه امتيازهايي آن ازدواج براي شما به همراه دارد كه ارزش كنار آمدن با اين مسائل و تلاش براي راضي كردن ديگران را داشته باشد.با آرزوي توفيقات روزافزون براي شما... كه دكترا قبول شدم خيليعزيزم لباساي شاد بپوش به خودت برس ورزش كن تا احساس نشاط كني و اعتماد به نفست بالا بره كاراي هنري انجام بده كلاساي مختلف برو دنبال كاراي دخترونه باش آشپزي آرايش پيرايش كردن ياد بگير (نميگم بيرون برو آرايش كن) جاهايي برو كه دخترا زياد هستن كتاب زياد بخون يواش يواش اطلاعاتت زياد ميشه و حرف براي گفتن داري با دوستات كه ميشناسيشون اس ام اسي يا از راهاي اينترنتي صحبت كن منم مثل توهستم توي جمعهاي شلوغ نميتونم صحبت كنم ولي موقعي كه با گوشي تايپ ميكنم حرف به ذهنم ميرسه يواش يواش تو حرف زدن حضوري هم خوش صحبت ميشي مطالب طنز و جوك بخون تا شوخ تر بشي حرفاي خنده دار بزني توي جمع اين جوري بيشتر بهت خوش ميگذره خيلي حالم بهترهمنم توي ارتباط با پسرها خيلي مشكل دارم، من ادمي هستم كه اصلا اروم و قرار ندارم چون خيلي پر انرژي ام و خيلي هم شوخي مي كنم و حرف مي زنم اما فقط كافيه يه اقايي از در بياد داخل ديگه هيچي... از ديوار صدا در بياد از من در نمياد... حالا ديگه اگه بخواد با من حرف هم بزنه كه ديگه سرخ ميشم سفيد مي شم و ... اما سعي كردم خوودم رو اصلاح كنم با اقايوني كه بهشون اعتماد داشتم و نزديكم بودن شروع كردم الان يه ذره پيشرفت كردم اما خودمم دوست ندارم زياد پيشرمن يه اسمي واسه تفكرات خودم و امثال شما ميذارم اسمش تفكرات دهه شصتي هست ....تفكراتي با رويكرد هاي مرد ستيز ... ازدواج ستيز و استقلال طلبانه ... نميدونم دقيقا اون دوره چه اتفاقي افتاد و چه بلايي سرمون آوردن كه قشر تحصيل كرده اين نسل حس ميكنن و ميكنيم كه ازدواج كردن نشانه كوته فكريه ...و ازدواج كردن كار ضايعي هست ....حالا شايد بي ارتباط به نظام اموزشي غلط و افكار اون دوره نباشه ولي ما الان با اين روحيات دقيقسن اين آقا مهمه كه در حال حاضر چند سالشونه .چون معمولا افراد بين ۱۵ تا ۳۵ سال معتاد ميشن . و هرچند سن از ۳۰ بگذره كسي كه در معرض اعتياد بوده و معتاد نشده و سالم زندگي كرده و دوستان و روابط سالمي داشته , احتمال اعتيادش پايين مياد.بعد طرز فكر فرد نسبت به اعتياد مهمه و اگر كسي به واسطه ديدن پدر و حالات او از اعتياد بدش بياد احتمال اعتياد اون خيلي پايين مياد.اگر پدر يك معتادي باشه كه كارش به آبرو ريزي ونرسيده باشه وخرج خانوادش رو ميده و تا حدودي وظايفش رو انجام ميده آسيب زايي همچين پدري بر روي خانواده كمتر ميشه.اگر مادر خوب و مدير كنار اين آقاپسر باشه كه اونو خوب تربيت كرده باشه و يك هدايت گر خوب براي فرزندانش بوده باشه .درصد اعتياد فرزندان خيلي پايين مياد.توصيه ميكنم برگرد و از اول يه باز بيني داشته باش ببين چرا به اين نتايج رسيدي ...شكم نكن كه اشتباه ميكني ....ما تحصيل نكرديم كه به چيزي جز آنچه هستيم تبديل بشيم ... ما تحصيل كرديم كه رشد كنيم و لايق تر باشيم و ازدواج كردن عين لياقت من و شما هست ....!البته اين برداشت من نسل خودمون هست و قضاوت من نسبت به شماو امٍال خودم كه شايد درست هم نباشه .... قبلا دوست پسر داشته، اين پسر قطعا كيس خوبي براي شما نخواهد بود چون از نظر عقايد با شما متفاوت است پس غصه اي ندارد پنجم زن پزشك دردسراش زياد هست عده اي از پسراي پزشكي ترجيح ميدهند كه دختر غير پزشك بگيرن كه حداقل زندگيشون روبراه باشد و كسي باشه بچه هاش بزرگ كنهمي را زودتر خوب مي كند
جنابعالي اعتماد به نفس نداري و اين نداشتن اعتماد به نفس تودر برابر متلك ها ديگران آزار ميده
ببين تو نميتوني خودت به خاطر ويژگي هايي كه در اختيار تو نيست خودت سرزنش كني
موي سفيد يك مساله ارثي هست و كاريش نمي شه كرد نهايتش اينه يا موهات جو و گندمي ميشه يا رنگش مي كني
در مورد سنت هم فقط يك ذهنيت هست
مثلا ميري يك جايي دوست قدييميت مي بينتت ميگه چقدر لاغر شدي يا چقدر چاق شدي در صورتي كه ملاك افزايش و كاهش وزن ترازوي ديجيتال است
لطفا قبل اينكه برين زير يه سقف تكليفت رو معلوم كن حالا با مشاوره رفتن يا هر چي كه لازمه.شوهر دوست منم از اين ادمهاي به ظاهر مذهبي بود كه مثلا تو چشم خانم ها نگاه نميكرد چشمت روز بد نبينه زنه هر روز ميومد خونه ميديد يه خانمي وسط زندگيشه!!!!!!!!جالبه به زندگيشون ادامه هم دادن الان دو تا هم بچه دارن فقط مرده پيشرفت كرده به جاي خونه قرارهاش رو اينترنتي تنظيم ميكنه براي بيرون.نتيجه اخلاقيش اينكه دوست من چقدر تو طول زندگيش عذاب كشيد و ولي خانوادش حمايتش نكردن گفتن بسوز و بساز زن با لباس سفيد ميره با كفن مياد و حالا بچه دار بشين خوب ميشه بعد كه بچه دار شد گفتن حالا بچه دارين به خاطر بچه هات وايستا سر زندگيت.به نظرم حتما پيش يه دكتر روانشنا؟
قا پسر گل كه مسلام من مهندس معمار و مدرك كارشناسي ارشد دارم، چند وقتي هست كه با دختري كه كارشناس حسابداري و مدير يك داروخانه شبانه روزي هست در سر يكي از كارها اشنا شدم اوايل فقط مسائل كاري يود اما بعدها متوجه علاقه دو نفر به هم شديم همه چيز عالي بود تا اينكه دختر متوجه سن من شد(چون من قبل تر فهميده بودم سن دختر رو) من چهار سال و ۵ ماه كوچكترم اما دختر از لحاظ ظاهري اصلا به اين سن نميخورن، از روزي كه ايشون فهميد انگيزه هاش كم شد، علاقه و دوست داشتنش رو ميتونم بفهمم اما اتفاقي كه افتاده رو نه ... اون مسائلي رو در مورد ازدواج ما مطرح ميكنه و ميگه من مي ترسم از روزي كه تو بياي به من بگي كه تو پير شدي، من دختر بزرگتر گرفتم اشتباه كردمو .. به من خيانت كني و از اين حرفا ... من خودم موندم چه كنم، از طرفي علاقه و دوست داشتني واقعي در بين هست و از طرفي مشكلاتي كه ممكنه در اثر ازدواج برامون پيش بياد( البته من تقريبا فكرامو كردم و ميدونم ميتونم كنار بيام) و از طرفيم خانوادش دلشو خالي كردن و مخالفت كامل بدون اينكه حتي منو ببينن يا اصلا بدونن من چجور آدمي هستم ..دختر از من خواسته كه چند وقت تنها باشه تا ببينه ميتونه با سن كنار بياد، ميخوام بدونم بايد چيكار كنم كه تصميم درستي گرفته بشه ...ون ريز نقش با قد كوتاه و سبزه هستن( البته شايد من چون محلي كه هستم اكثرا اين تيپ هستند و در ضمن يكم چهارشونه خودم هستم) و از نظر جنبه كار هم هنوز فعاليت خاصي از ايشون نديدم حالا شك كردم و حس ميكنم اگر صبر ميكردم شايد شرايط بهتري نصيب من ميشد و اون شكل ظاهري و فعال از نظر كار و اجتماعي گيرم ميومد و الان در مقام مقايسه با دختران دانشجوي قبلي يا همكاران قبليم كه از نظرم مناسب ازدواج بودن قرارش دارم ميدهم (البته بجز يك مورد به هيچ وجه قبل آن هيچ كس صحبت از ازدواج نكردم چون ميديدم توقعات اونها با من كلا متفاوت هست)شما دخترا يا واقعا تو جامعه نيستيد يا خودتون زيديد به اون طرفخب خواهر من وقتي ميگن شرايط اقتصادي جالب نيست و پسرها توانايي اقتصادي براي ازدواج ندارند واقعيت دارد نه اينكه بيكار باشند بلكه حقوقشون كفاف زندگي مجردي ميده بنابراين خيلي از پسرها بيخيال ازدواج شدند كه هر پسري بي خيال ازدواج بشه يعني يك دختر مجرد باقي مي ماند.پس اين وسط دخترا بايد با اين وضع كنار بيان و براي خودشون حلش كنند و بدونند كه در ازدواج نكردنشون يا خواستگار نداشتنشون يا خواستگاراي با وضع مالين خانوم خودشون خيلي دهن بين تر هستن مامان شما با مامان اون صحبت كرده اونوقت ايشون با تحريك مامانش به شما عكس العمل نشون داده و جوابتون رو نداده اگه يه دختري واقعا عاشق يه پسري باشه اصلا دلش نمياد جواب تلفنش رو نده بخواد يه ماه از عشقش بي خبر باشه.نميدونم اين خانوم وضع ماليشون در چه حدي هست ولي معمولا خانواد هايي كه توان كامل واسه جهيزيه دادن ندارن از خودشون قاعده هاي من در اوردي در ميارن ديگه اين پنج قلم هم شما بگيرين اونوقت اين خانوم چه زحمتي ميكشن!!! ( با اينكه خودم خانومم ولي مخالف سرسخت اين زرنگي خانواده دختر هستم.)فكر كنم بهتره حضوري برين پيش مشاور چون ما غير حضوري نظر ميديم از همه چي خبر نداريم.ولي اگه شما داداش من يا پسرم بودين نميذاشتم با همچين دختري ازدواج كنين دخترهايي كه اولش عقد نكردن و زير يه سقف نرفتن اروم و خوش اخلاقن حالا اين خانوم هنوز از راه نيومده گرد و خاك به پا كرده!!!!!!حتما با مشاور صحبت كن به نظرم ادم شش ماه بدبختي بكشه عشقش رو فراموش كنه بهتر از اينه كه پنجاه سال به اسيري بره اين خانوم با اين اخلاقش از فرداي عقد اون مهريه چهارصد تايي رو علم ميكنه و اونوقت كل خانوادتون و شمارو به دردسر ميندازه. همش جمع كنيد عيد نوروز بخريدبعد شما بايد بري سراغ اون دختر خانم بگيد با اين شرايط زن داداش من مي شويد اگر گفتن اري پس مبارك اگر هم گفتن خير خب به باقي مانده زندگي ادامه مي دهيدبعد پسر وقتي متاهل باشد و انگيزه داشته باشد تو حين سربازي هم دنبال كارهاي پاره وقت هست لحاظ هورموني نياز به چكاپ هس كه با مراجعه به پزشك حل خواهد شد و جاي نگراني نيس ان شاء اللهدي از بقيه يا ميخوان كه جهاز و سرمايه بهشون بدي نميدونم از كجا ميشه فهميد كدوم از اين حالتاست اگه از خاستگاراي قبليت تعريف بكني با جزئيات كه درست نيستبنظرم به مادر شوهرت وشوهرت بگو منم معيارام پول و ظاهر و مدرك نبود خاستگاراي با شرايط بهتر داشتم ولي پسرشما رو انتخاب كردم شيفته منش واخلاقش شدم و از شوهرت حسابي تعريف كن بعد برسون به اينكه مادرش خوب تربيت كرده حسابي از اخلاقشون تعريف كن ح فقط اخلاق و ايمان تعريف كن حرفاشونو خوب تعبير كن پيش خودت و نشون نده كه ناراحت شدي اينجوري برداشت كن كه دارنر چيزي بايد روال طبيعي خودش را طي كندروال طبيعي اينه كه مرد بايد از زن بزرگتر باشد ايده آلش از ۳تا ۵سال استاما آيه قرآن نيست كه نشه كم و زيادش كنيبسيار نمونه ها داريم كه با بزرگتر ازدواج كردن مشكلي پيش نيومدهازدواج كردن با بزرگتر يك ازدواج مشروط استيعني بايد شروط پذيرفتاينكه چهره دختر بي بي فيس باشددوم اينكه پسر به اندازه كافي عاقل و پخته باشد طوري كه اين مساله نشه مشكل بزرگ زندگيشسوم خانواده طرفين با اين مساله مشكلي نداشته باشند به خصوص خانواده پسر چون بالاخره تنش هايي بوجود مي آيد و نگن پسرمون گول زديچهارم مهارت هاي زندگي بلد باشند مثلا بتونن مثل يك زن و شوهر باهم رفتار كنند و دختر براي پسر مادري نكند يا اين دختر بتونه غرور مرد حفظ كنه و دايم نگه تو بچه اي نمي فهمي در مورد مسائل جنسي و اندام و ظاهر هم دختر به خودش برسه نه اينكه شاهد اين باشيم دختر هر روز شكسته تر و مرد هر روز قبراق و سرحال تر مي شوداگر اين شروط رعايت كرديد مي تونه ازدواج خوبي باشداگر خانواده اش راضي نيستند و آمادگي ندارند، انتظار شما صحيح نيست، من مواردي را سراغ دارم كه انتظار كشيده اند و آخر به هم نرسيده اند، و دختر خانم خيلي از خواستگار هاي خوب را از دست داده و خيلي ضرر كرده است.براي خواستگارهاي خودتان يك معيار خوبي تعيين كنيد، مثلا: ايمان، اخلاق، هم كفو بودن، متناسب بودن با شما و ... مواردي كه براي شما هم مهم هستند.اگر ملاك هايتان خوب باشد در تطبيق و انتخاب مشكلي نخواهيد داشت.پس ملاكتان در انتخاب يك نفر، حتما معيارها و ملاك هاي ازدواج باشد.ضمنا حتما در مورد خواستگار تحقيق كنيد، بدون تحقيق كامل هيچ اقدامي نكنيد.به اين آقا سرباز هم اطلاع دهيد اگر مرد ميدان است سريع بياد و الا بگوييد كه خانواده تصميم ديگري دارد، و من نمي توانم مخالفت كنم.( چون احتمال دارد اين فرد نتواند رضايت و امادگي خانواده را براي ازدواج فراهم كند، ضما شما ظاهرا خيلي در مورد ايشان تحقيق نكرده ايد، و همين صحبت كردن و علاقه لساني باعث حذاب شدن ايشان براي شما شده است و اين ظاهرا فكر منطقي نيست، چه با بسا مسائل ديگري هم باشند كه اگر بدانيد شايد او را نپذيريد)براي آن دو خواستگار هم بايد طبق ملاك خودتان انتخاب كنيد، ويژگي هاي اخلاقي و خصوصيات مثبت آنها را بنويسيد و تحقيق كنيد هر كدام شرايط خوب و مورد مناسب و اولويت هاي خوبي را دارا باشند مي توانيد انتخاب كنيد.قبل از هر چيزي تكليف خودتان را با اقا سربازه مشخص كنيد، اگر دلتان پيش كس ديگري باشد خوب نمي توانيد تصميم بگيريد.ش و رويكرد منفي هيچ تضميني نيست كه براي شما خواستگار پيدا شود لذا نه به هدفتان رسيديد و چيزي را بدست نياورده بلكه داشته هايتان كه همان خصوصيت هاي خوب بود را نيز از دست داده ايد.مواظب باشيد در عين سادگي بايد اصولي را نيز رعايت كرد كه جنبه وقار و شخصيت انسان نيز حفظ شود.براي خودتان باشيد و تابع جو و صحبت هاي ديگران قرار نگيريد.موفق و مويد باشيد.ال ازدواج شدند كه هر پسري بي خيال ازدواج بشه يعني يك دختر مجرد باقي مي ماند.پس اين وسط دخترا بايد با اين وضع كنار بيان و براي خودشون حلش كنند و بدونند كه در ازدواج نكردنشون يا خواستگار نداشتنشون يا خواستگاراي با وضع مالي نه چندان خوب تقصيري ندارند. تجربه ثابت كرده دخترا از خواسته هاشون كوتاه نميان و فرق بين دختران فهميده با نفهم اين است كه دختراي فهميده به همسرشون فرصت تامين خواسته هاشون ميدن ولي دختراي نفهم اون همون لحظه مي خواهند. پس خواه ناخواه شما خواسته هايي داريد كه انتظار داريد شوهر گرامي تامين كند و تامين كردن اين خواسته ها نياز به حساب و كتاب و فكر اقتصادي دارد و از آنجا كه علم پشيزي در مملكت ما ارزش ندارد دنبال علم بودن فقط وقت تلف كردن هست آن هم براي پسرها.شما نكوهش كردي مردي كه ليسانس مهندسي گرفته و رفته دنبال بازار آزادآيا حاضري با پسري ازدواج كني كه رفته دنبال علم و جيبش خالي باشد پس اين دو اين رابطه همونطور كه خودت گفتي روز به ممنون از مشاور محترم به خاطر راهنمايي و پاسخ فوريشونراستش فكر كردم چند روز طول ميكشه ولي خيلي خوشحال شدم كمتر از ۲۴ ساعت پاسخ دادينمن هم به هيچ عنوان تجسس نكردم فقط برام سوال بود ايشون با اين خانواده متشخص و اصيل نبايد همچين چيزي به ذهنشون خطور كنه و شك به دلم راه پيدا كرد كه با حرف شما بر شك غلبه كردمو ممنون از دوستاني كه نظرات مرتبط با بحث دادن-جناب صلاحكسي كه ادعاي دوستي نا مشروع داره و اونو پاكي ميدونه با عرض معذرت يك احمق هستخدا هم نياز رو به بنده هاش داده هم راه برطرف كردن نياز رو - حالا يه سري با پاكي برطرفش ميكنن يه سري هم از روي حماقت با گناهما دينمون اسلامه دين شمارو نميدونم و علاقه اي هم ندارم بدونم اما در دين ما صيغه گناه نيست و نشونه پاكيه و صد شرف به ما كه گناه نميكنيم و صد لعنت به اونايي كه گناه رو ميخوان عادي جلوه بدن سخني با عده اي قليل از دوستانعزيزان ميدونين حق الناس چيه؟ كه انقدر راحت تهمت ميزنين؟ بترسين از خشم خدا و انقدر راحت به هم تهمت نزنينسايت مدير داره خودش رسيدگي ميكنهاينكه انقد راحت تهمت ميزنين علاوه بر عقوبت الهي و خير نديدن در زندگي باعث ميشه خودتون هم پژمرده و دل آزرده و چرك بشينانشاالله خدا همه مون رو به راه راست هدايت كنهزدواج دليل بر اين نميشه كه كمبودهاش با روابط آزاد جبران بشه؛ چون اين گونه روابط ضررهايي داره كه فايده هاي اون مثل تسته نباشيد ميگم به دوستان اوخر هفتاد و اوايل هشتاد.عزيزم ما هم سن شما بوديم از اين حس ها زياد داشتيم و هفته اي دو تا رمان عشقي و عاشقي ميخونديم و تو افكارمون تشكيل خانواده ميداديم و تا پنجاه سالگيمون رو هم تو ذهنمون با طرف ترسيم ميكرديم ولي وقتي بزرگتر شديم ديديم واقعيت چيز ديگه اي هست.الان بشين مثل دخترهاي خوب درست رو بخون.البته اينطور عشق و عاشقي ها يه حسني داره اونم اينكه شما تو ذهنت درگير اين اقا هستي و دنبال ادمهاي سواستفاده گر نميري و دوست پسر نداري.اگه اين اقا قصدش ازدواج باشه خودش از طريق خانواده اقدام ميكنه حيف احساسات تو هست كه از الان بخواي خودت رو درگير كني و بعده ها بشيني و غصه اين روزهارو بخوري.و در دوران نامزدي از تمتعات ديگري استفاده شود تا منجر به از بين رفتن بكارت نشود. در پايان لازم به ذكر است كه اگر دوران نامزدي از حد متعارف و منطقي خود كه حدود چند ماه است فراتر نرود دختر و پسر اين مدت كوتاه را آسانتر پرهيز كرده و دچار مشكلات از اين قبيل نمي گردند.ه شما قبل از عقد تعهد نداريد ولي وجدان داريد كه ؟وجدان شما اجازه ميده ك اينطور رفتار كنيد...؟؟؟سرشت انساني شما چي ميگه ؟؟؟ي لحظه خودتون رو بذاريد جاي اون خانم ك سه ساله با شماست...انقد شناخت طولاني؟لازمه ؟يا سره كاريه؟؟؟؟يان رابطه اجتماعي در خانواده و از نوزادي و كودكي بنا گذاشته ميشود و با تعامل با خانواده(خواهرها و برادرها) و وطعاً اين رو بخاطر پير شدن و تنها شدنتون ميگن و اينكه دختر هرچي سنش بره بالاتر شانس ازدواج مناسب ترش كم ميشه ولي به نطرم همينطور صبر كنيد و تلاش كنيد تا راضيشون كنيد و بريد. شما با اين تفكر يه پسر ديگه رو هم به دردسر ميندازيد و صلاح نيست ازدواج كنيد. در واقع اگه با اين تفكر و فقط به اجبار ازدواج كنيد، زندگي يه انسان بي گناه رو به تباهي مي كشونيد و خيانت عظيمي كرديد بهش. شما فقط زماني مي تونين شوهر كنين كه دليل آفرينش و تكامل و جايگاه زن رو متوجه شده باشيد و اينطوري جبهه گيري نكرده باشين عليه ازدواج و مردها و البته گذشته تاريكتون رو از ياد برده باشيد دوستي و رابطه صميمي ايجاد كنيد.به طور كلي از طُرُق و بهانه‌هاي مختلفي ميتوان ارتباط ايجاد كرد. شركت در اجتماعات فرهنگي و سياسي مثل نماز جمعه، مراسمات عمومي و خصوصي، هم غذا، همسفر و هم مسير شدن با دوستان و بستگان، مطرح كردن مباحث روز سياسي و اقتصادي در جلسات، گرفتن كتاب به صورت امانت يا اهداء كتاب و... . وفقكم اللهبه نظر من اين خانوم مشكلي نداره چون به صورت شرعي ازدواج كرده و بنا به دلايلي طلاق گرفته به هر حال خانوم مطلقه حسابش جداست براي مردم جامعه تا يه خانومي كه رابطه نامشروع قبل ازدواج داشته.فقط اينكه ميگين مهريه و جهيزيه رو بخشيده چند تا دليل ميتونه داشته باشه يكي اينه كه اين خانوم يه بيماري اي داشته و يا يه دروغي قبل عقد گفته كه بعدش شوهرش تونسته طلاقش بده يا خدايي نكرده وقتي كه ثابت بشه زن با كسي ديگه رابطه داشته و شوهرش تونسته ثابت كنه و چند تادليل ديگه هست كه زن مجبور ميشه از مهريه اش بي سرو صدا بگذره.به نظرم همه اين موارد رو بررسي كنين و دليل طلاقش رو بفهمين.معمولا اقايوني با خانم هاي مطلقه راحت ازدواج ميكنن كه در يه نگاه عاشق و شيفته اون خانوم بشن و ايشون رو با تمام خوبيها و بديهاش بپذيرن و هميشه حامي و پشتيبان اين خانوم باشن يكي هم اينكه شرايط مشابه داشته باشن يا پسرهايي كه قبل ازدواج شريك هاي مختلف داشتن و زياد براشون مهم نيست كه خودشون و همسرشون قبلا با چند نفر بودن ولي پسرهايي كه خيلي پاستوريزه هستن نميتونن تو زندگي با اينطور خانم ها كنار بيان.به نظر من همش بستگي به تصميم شما داره من اگه جاتون باشم قبل اينكه تصميم جدي اي بگيرم بيخود اون خانوم رو اميدوار كنم يا بخوام با خانوادم درگير بشم اول ميرم پيش يه دكتر روانشناس خوب ازش ميخوام ببينم شخصيتم چطوريه ايا من توانايي پذيرش همچين زندگي اي رو دارم يا الان به خاطر احساسم اين تصميم رو گرفتم.ون مادر شوهر و فاميل شوهر ميشنوي كه بايد تا اخر عمرت خونه نشين بشي سعني هركي مثلاً باباش دكتر بود خودشم دكتر ميشه ؟ در مورد اعتياد هم همينطوره ... درسته كه تو تربيتشون ممكنه اثر بذاره ولي ديگه الان پسر بالغي بايد شده باشن و مستقل، شناخت خودشون ميتونه مهمتر باشهبعضي ها ميگن امكانش نيست تو يه خانواده مثلاً بد يه انسان خوب بوجود بياد اما من ميگم احتمالش هست درسته كه احتمالش كمه ولي احتمالش هست و بايد با چشم هاي بازتري شناخت بدست آوردرفا به نفع شخص خاصي نيست كه بريم يقش رو بگيريم و بگيم اقا اين چه وضعيه؟ يه منفعت عموميه كه هم زحمتش به نوعي براي همس و هم نفعش براي همه. لذا اگه شما بري نظام وظيفه بگي آقا چرا سربازي؟؟ ميگه فكر كردي منم خوشم ميام با شماها سر و كله بزنم و دنبال هماهنگ كردن اين كارها باشم؟ منم يه بخشي از اين پ
